مقدمه
در اين واحد درسي ابتدا با تعريف ترجمه و نقطه نظرات انديشمندان در مورد ترجمه آشنا ميشويد. پس از آن به تاريخچه مختصري از ترجمه و علل ترجمه مي پردازيم و انواع ترجمه را از ديدگاه ترجمه شناسان و زبانشناسان بيان ميكنيم . در دنباله، ويژگيهاي يك ترجمه و مترجم خوب را مرور مي كنيم و در پايان نيز ضمن طرح مسأله نسبيت زباني به مسائل و مشكلات ترجمه ، مسائل سبكي ، مشكلات ترجمه ادبي و ترجمهناپذيري ميپردازيم.
قبل از هر چيز لازم است تا به خود واژه ترجمه (translation ) و مشتقات آن بپردازيم. ترجمه عمل تغيير يك متن يا گفتار از يك زبان به زبان ديگر است. اين تنها تعريفي ابتدايي و عاميانه از لفظ ترجمه است. شخصي كه عملاً درگير كار ترجمه است را مترجم (translator) مينامند و علمي كه اصول و روش ترجمه را مورد مطالعه قرار ميدهد علم ترجمه شناسي translatology)) ناميده ميشود و شخصي كه آگاه به اين علم بوده و يا آن را مطالعه ميكند ترجمهشناس (translatologist) اطلاق ميگردد.
معمولآً در ترجمه، ما با دو زبان سرو كار داريم و در نتيجه مقايسه و مقابله دو زبان مطرح ميشود. بنابراين، ميتوان گفت كه ترجمهشناسي بخشي از زبان شناسي مقابلهاي (contrastive linguistics) است.
زباني كه در آن زبان كار ترجمه را شروع ميكنيم معمولاً زبان اول/ مبدأ (language1= L1 يا Source language = SL) ناميده ميشود و زباني كه ترجمه به آن ختم مي شود زبان دوم/ مقصد (language 2=L2 يا Target language =TL ) ناميده ميشود.
علاوه بر واژه translation از واژه ديگري نيز براي ترجمه استفاده مي شود كه آن واژه interpretation است كه به معني ترجمه، تعبير يا تفسير مي باشد و شخصي كه اين كار را انجام ميدهد مترجم يا مفسر (interpreter ) ناميده مي شود. امروزه واژه interpreter بيشتر براي مترجمان شفاهي و همزمان به كار ميرود.
تعريف ترجمه و نقطه نظرات مختلف در اين باره
براي واژه « ترجمه» تعاريف مختلفي از سوي متخصصان فن بيان شده است كه در اينجا به اختصار چند مورد را بررسي ميكنيم.
جان كتفورد (Catford, 1965 ) ترجمه را اينگونه تعريف مي كند:
»Translation is the replacement of textual material in one language by equivalent textual material in another language«
ترجمه جايگزيني مواد متني است در يك زبان (زبان مبدأ) با مواد متني معادل در زبان ديگر (زبان مقصد).
يوجين نايدا (E. Nida) نيز ترجمه را چنين تعريف مي كند:
«ترجمه عبارت است از پيدا كردن نزديكترين معادل طبيعي پيام زبان دهنده در زبان گيرنده، نخست از لحاظ معنايي و دوم از لحاظ سبك»
پيترنيومارك (P. Newmark) نيز مي گويد:
«ترجمه فني است كه يك پيام نوشتاري در زباني را با همان پيام در زبان ديگر جايگزين ميكند»
ورنر وينتر (Werner Winter ) مي گويد:
« ترجمه كوششي است در جهت جايگزيني يك تجربه و يا فرمول خاصي از جهان پيرامون به زبان ديگر»
سروانتس(Cervantes ) معتقد است:
« يك ترجمه مثل پشت قالي فقط مي تواند طرح كار را نشان دهد»
كولي (Cowley ) هم در دفاع از ترجمه آزاد خود مي گويد:
«... ترجمه كلمه به كلمه و يا خط به خط به اين مي ماند كه ديوانهاي حرفهاي ديوانهاي ديگر را نقل كند.»
و يك ضربالمثل ايتاليايي هم كاملاً ترجمه را خيانت ميداند:
Traduttore,Traditore
مترجم خائن است
مي بينيم كه تعريف دقيق و فني ترجمه كار چندان سادهاي نيست و بيشتر تعريفهايي كه تاكنون به دست داده شدهاند غالباً آن قدر كلي و نظري است كه عملاً هيچ گرهي از مشكلات مترجمان در كار ترجمه نميگشايد.
هر مترجم پس از سالها ترجمه، تعريف تازهاي از كار ترجمه استنباط مي كند كه باز هم اغلب براي خودش قابل فهم است و نمي تواند هيچگونه رهنمود عملي در اختيار مشتاقان كار ترجمه و مترجمان تازه كار قرار دهد.
اگر ترجمه را به صورت برگردان نوشته يا گفتهاي از يك زبان به عنوان زبان مبدأ ، به زبان ديگر يا زبان مقصد تعريف كنيم، مطلوبترين نوع اين برگردان زماني تحقق مي يابد كه تأثير آن نوشته يا گفته در خواننده يا شنوندة زبان مبدأ به خواننده يا شنونده زبان مقصد نيز منتقل شود. به عبارت ساده تر، ترجمه عبارت است از برگردان متني از زبان مبدأ به زبان مقصد بدون كوچكترين افزايش يا كاهش در صورت (Form) يا معني (meaning ) .اين تعريف اگر چه دقيق است اما عملي نيست زيرا هيچ پيامي را نميتوان بدون تغيير در صورت و معني از زباني به زبان ديگر منتقل كرد. اين مسئله به ساختارهاي متفاوت زبانها بر ميگردد كه در بحث نسبيت زباني مفصلتر مورد بحث قرار ميگيرد.
مختصري از تاريخچه ترجمه و علل آن
به گفته پيتر نيومارك(1988) اولين ردپاي ترجمه را ميتوان در سه هزار سال قبل از ميلاد و دوران پادشاهي مصر باستان ديد كه نوشتههايي به دو زبان در منطقه الفاتين(Elephantine ) يافت شده است. لازم به ذكر است كه نظير اين نوشتهها به دو زبان به صورت سنگ و يا نوشتههاي روي پوست از پادشاهان ايراني قبل از ميلاد نيز يافت شده و موجود ميباشند.
اما شروع ترجمه به صورت رسمي به حدود سال 240 قبل از ميلاد برميگردد. در آن زمان شخصي به نام ليويوس آندريكوس (Livius Andricus ) متن « اديسه» اثر هومر را از يوناني به لاتين برگرداند. در قرن دوم قبل از ميلاد نيز ترجمه تورات توسط هفتاد تن از علماي يهودي به منظور رفع نيازهاي جامعه يهودي اسكندريه كه به زبان لاتين تكلم ميكردند انجام شد. ترجمه انجيل نيز به زبانهاي لاتين، سرياني ، قبطي و ارمني كمي بيشتر از آن شروع شده بود كه اين نوع ترجمهها عمدتاً ترجمههاي « كلمه به كلمه» بودند . تنها جرم قديس (Saint Jerome ) يك ترجمه تحتالفظي از انجيل در قرن چهارم ميلادي به عمل آورد كه بسيار مورد انتقاد مترجمان و مذهبيون واقع شد. در واقع همين انتقادات و مخالفتها سرآغاز بحث بر سر شيوة ترجمه و لزوم تعيين اصول و مباني ترجمه شد.
در قرون وسطي( قرن چهارم تا چهاردهم) ترجمه در اروپاي غربي منحصر به مباحث، مقالات و متون مذهبي بود.
در قرن نهم و دهم ميلادي در بغداد مركزي به نام « دارالحكمه» داير شد كه در واقع مركز ترجمه آثار كلاسيك يوناني به زبان عربي بود و عدة زيادي از اين مترجمان ايرانيالاصل بودند.
در قرن دوازدهم كه با فتح اسپانيا به دست مسلمانان، اسلام و غرب در تماس قرار گرفتند، مركزي براي ترجمه آثار اسلامي به زبان لاتين و آثار يوناني به عربي در آنجا داير شد.
با پيدايش رنسانس پرداختن به كار ترجمه در جوامع فرهنگي اروپايي غربي از هر سو رواج گرفت در اين دوران، ترجمه انجيل از مسائل و معضلات عمده به شمار مي رفت. اولين ترجمه كامل از انجيل به زبان انگليسي توسط ويكليف بين سالهاي 1380 تا 1384 ميلادي به عمل آمد.
تا قبل از قرن نوزدهم عمدة مطالب ترجمه شده به مسائل مذهبي، ادبيات، يا فلسفه مربوط ميشوند. در قرن نوزدهم ترجمه به عنوان وسيلهاي يك جانبه جهت ارتباط بين دانشمندان و متفكران دنيا نقش ايفا ميكرد و قرن بيستم نقش ترجمه به مراتب بيشتر شد، تا جائي كه آن را « عصر ترجمه » لقب دادند.
امروزه ترجمه ابزاري است براي:
- آگاهي از آخرين دستاوردهاي علمي و فني
- تبادل اطلاعات فرهنگي، هنري و ادبي
- آگاهي از اوضاع سياسي و اقتصادي جهان
- مبادلات اقتصادي و تجارت
- آگاهي از افكار و انديشههاي پيشينيان و گذشتگان
ترجمه در ايران
كار ترجمه در كشور ما با ترجمه كتابهاي درسي دارالفنون آغاز شد . اين موسسه آموزشي در زمان عباس ميرزا و به پيشنهاد روشنفكران و آزاديخواهان تأسيس شد و هدفش كسب تمدن و علوم مغرب زمين بود و لذا به استخدام معلمين خارجي اقدام كردند. كتب درسي به زبان خارجي در زمينه علوم ، ادبيات ، تاريخ ، پزشکی و مهندسی با کمک همين معلمين تهيه و به فارسی ترجمه می شدند. از آنجايي که محصلين بيشتر به فرانسه اعزام ميشدند، زبان فرانسه در مملكت رايج شد و با گسترش آن آثار نويسندگان فرانسوي به فارسي ترجمه شد و در كنار آن ترجمههايي از ديگر زبانها مانند آلماني، روسي ،لهستاني، مجاري، اسپانيايي، پرتغالي ، و انگليسي نيز به فارسي صورت گرفت.
از نخستين كتابهاي ترجمه شده ادبي در آن زمان ميتوان به نمايشنامه مردم گريز مولير(Mollier ) اشاره كرد كه از فرانسه به فارسي ترجمه شد. در ضمن دو كتاب تاريخي« پطر كبير» و « شارل دوازدهم» نيز به سفارش عباس ميرزا توسط ميرزا رضا مهندس به فارسي ترجمه شدند. از آن پس كار ترجمه رونق بيشتري يافت و محمد طاهر ميرزا و محمد خان اعتمادالسلطنه پركارترين مترجمان آن دوره بودند.
پس از جنگ جهاني دوم، زبان انگليسي جاي فرانسه را به عنوان زبان دوم گرفت و گسترش روزافزون يافت. با وجود اين، در قلمرو ادبيات هنوز بهترين مترجمان ما اغلب كساني هستند كه از زبان فرانسه ترجمه كرده اند و نمونه بارز آن « محمد قاضي» است.
انواع ترجمه از ديدگاه زبانشناسان و ترجمهشناسان
آبراهام كولي(A. Cowley) ، شاعر انگليسي قرن هفدهم، شخصي است كه اشعار پيندار (Pindar ) شاعر كلاسيك يوناني را به انگليسي ترجمه كرده است. تا آن زمان اصولاً همه پاي بند به ترجمه «كلمه به كلمه» بودند و كولي كه اين سنت را شكسته بود سخت مورد انتقاد واقع شد . كولي در پاسخ به اين انتقادها ميگويد:
« هر كسي شعرهاي پيندار را كلمه به كلمه ترجمه كند بدان ميماند كه ديوانهاي سخن ديوانهاي را نقل كرده باشد. بنابراين در ترجمه آثار او ، من آنچه را خواستهام به متن افزودهام و آنچه را كه زايد دانستهام حذف كردهام.
درايدن (Dryden ) شاعر انگليسي هم عصر كولي در نقد ترجمه كولي، دست به تقسيم بندي انواع ترجمه مي زند و ترجمه كولي را در يكي از اين دستهها قرار ميدهد و آن را ترجمه جعلي و ساختگي يا به اصطلاح(imitation ) مينامد. درايدن ترجمه را بر سه قسم ميداند:
1- metaphrase : كلمه در برابر كلمه و عبارت در برابر عبارت قرار ميگيرد (بنابراين فقط صورت حفظ مي شود).
2- paraphrase : ترجمهاي كه مترجم مفهوم اصلي متن را در نظر دارد و براي رساندن اين مفهوم گاه تفسيرهايي بر آن ميافزايد (بنابراين مفهوم حفظ مي شود اما صورت نه).
3-imitation : مترجم نه به كلمه وفادار است و نه به مفهوم، بلكه فقط براي حفظ «روح كلي مطلب» آنهم به گونه اي كه خود در يافته، هرگونه تصرفي در متن به عمل ميآورد و ترجمه كولي از اين دسته است.
پس از درايدن ، زبانشناسان معاصر تقسيمبنديهايي از انواع ترجمه به عمل آورده اند.
چنانكه قبلاً اشاره شد كتفورد ترجمه را جايگزيني مواد متني زبان مبدأ با مواد متني معادل از زبان مقصد ميداند اما از اين جايگزيني هميشه يك ترجمه خوب حاصل نمي شود زيرا يك ترجمه به نظامهاي زبان مبدأ و مقصد، هدف مترجم از ترجمه متن، مخاطب يا خواننده متن و نوع سبك و سياق متن مورد ترجمه بستگي دارد و انتخاب يك ترجمه از ميان ترجمههاي مختلف نيز بايد با در نظر گرفتن اين عوامل صورت گيرد.
الف) از نظر ميزان(extent ) متن مورد ترجمه آن را به دو نوع ترجمة كامل (full translation ) و ترجمه نسبي / غير كامل translation) partial ) تقسيم بندي ميكند.
در ترجمه كامل، كلية عناصر متن مبدأ بدون استثناء با عناصر زبان مقصد جايگزين ميگردد ولي در ترجمه غير كامل قسمتي از متن زبان مبدأ جايگزين نشده باقي مي ماند و به همان صورت اصلي نوشته ميشود. براي مثال وقتي يك متن گرامر انگليسي را به فارسي ترجمه ميكنيم گاهي اصطلاحات دستوري و مثالهاي آن را به صورت انگليسي (جايگزين نشده) مينويسيم. به عنوان يك تمرين دو متن زير را به فارسي ترجمه كنيد:
1- "Let's" usually expresses a suggestion and is reported by the verb "suggest" in indirect speech.
e.g.: He said, "Let's leave the case at the station"
He suggested leaving the case at the station.
2-The word "Paper" derives from "Papyrus" which is the name of a plant and was used for writing in old Egypt.
ب) ترجمه از نظر سطح (level ) توصيف زباني به دو گروه ترجمه کلي (total) و ترجمه محدود (restricted ) تقسيمبندي ميشود. ميدانيم كه هر زبان در چند سطح مورد مطالعه قرار مي گيرد كه عبارتند از:
واج شناسي(phonology ) ، واژهشناسي(morphology ) ، نحو (syntax)، معناشناسي (semantics ) و رسم الخط (graphology ) . در ترجمه كلي، زبان مبدأ در همه سطوح توسط زبان مقصد جايگزين مي شود مثال:
Translation is a branch of contrastive linguistics.
ترجمه شاخه اي از زبان شناسي مقابلهاي است.
اما در ترجمه محدود امر جايگزيني در همة سطوح اعمال نميشود. به نمونه زير توجه كنيد.
The fibroma is a tumor that often arises in the gastrointestinal tract.
فيبروما نوعي تومور است كه اغلب در لوله گوارش ظاهر مي شود.
در اينجا واژههاي مشخص شده تنها از نظر رسمالخط و تا حدودي تلفظ دچار دگرگوني شدهاند و به طور كامل با واژه هاي معادل در زبان مقصد جايگزين نشدهاند و بنابراين در همه سطوح جايگزيني اعمال نشده است.
تمرين: كداميك از ترجمههاي زير كلي و كدام محدود است؟ چرا؟
Phonology is the study of the sound system of a language.
1- فونولوژي عبارت است از مطالعه سيستم صوتي زبان
2- واج شناسي عبارت است از مطالعه سيستم صوتي زبان
3- واج شاسي عبارت است از مطالعه نظام صوتي زبان.
ج) ترجمه از نظر رديف (rank ) ساختمان زباني به سه دسته آزاد (free ) ، وابسته به رديف (rank– bound ) و تحتالفظي (literal ) تقسيم ميشود.
منظور از رديف، رديف هاي سلسله مراتبي است كه عناصر ساختماني زبان در چهارچوب متن در آنها آرايش مييابند. در اين سلسله مراتب، عناصر هر رديف از يك يا چند عنصر مافوق خود تشكيل مييابند.
پائينترين رديف «كلمه» و بالاترين رديف «متن» است.
كلمه / واژه word
گروه / عبارت group/phrase
بند clause
جمله sentence
متن text
ترجمه آزاد: در ترجمه آزاد، مترجم پيام متن مبدأ را صرف نظر از آرايش رديفي زبان مبدأ به صورت آزاد در چهارچوب زبان مقصد ترجمه مي كند. آنچه در اين ترجمه معيار و ملاك قرار ميگيرد پيام ، مفهوم و منظور متن مبدأ ميباشد و نه نوع كلمات ، تعداد كلمهها و جملهها و غيره. بنابراين در ترجمه آزاد، متن ترجمه شده ممكن است از نظر تعداد كلمات و جملهها و عبارات با متن مبدأ برابر نباشد. براي مثال عبارت فارسي «خداحافظ» بدون توجه به نوع و تعداد و معني كلمات به Good – bye ترجمه مي شود و عبارت « دست شما درد نكند» به عبارت «thank you » ترجمه ميشود.
ترجمة وابسته به رديف: در اين نوع ترجمه، مترجم آرايش رديفي متن مبدأ را حفظ ميكند و كلمه را به كلمه، عبارت را به عبارت، و جمله را به جمله ترجمه مي كند. اين نوع ترجمه را اصطلاحاً ترجمه « كلمه به كلمه» word- for- word Translation) ) نيز مي نامند. براي مثال ترجمه «كلمه به كلمه» واژة خداحافظ به صورت (God protector ) در ميآيد كه از نظر مفهومي ترجمه مناسبي نيست. البته ترجمه وابسته به رديف ( كلمه به كلمه) هميشه منجر به پيدايش ترجمه نامقبول نميشود.
ترجمه تحتالفظي: در اين نوع ترجمه، مترجم تا حدودي كلمه به كلمه عمل مينمايد ولي گاهي براي بهتر رساندن پيام، كلمات يا عناصري را به زبان مقصد ميافزايد. براي نمونه ميتوان گفت ترجمه تحتالفظي عبارت « خداحافظ» در انگليسي مي شود:
.God protect you
كه نه ترجمه كلمه به كلمه است (زيرا كلمه you به ترجمه اضافه شده است ) و نه ترجمه آزاد است (زيرا در انگليسي اين مفهوم را با Good- bye بيان ميكنند).
تمرين : تعاريف زير كه به زبان انگليسي بيان شدهاند مربوط به يكي از انواع ترجمه ميباشند. شما نام آن نوع ترجمه را در مقابل هر تعريف بنويسيد.
1) The entire SL text is replaced by TL text material.
2) Some parts of the SL text are left untranslated.
3) This translation Lies between the two extremes of free and rank- based.
4) A total translation in which equivalences shift freely up and down the rank scale.
5) A total translation in which the selection of TL equivalents is deliberately confined to one rank, in the grammatical units.
6) Translation in which all levels of SL text (grammar, lexis , Phonology….) are replaced by TL material.
7) Replacement of SL textual material by equivalent TL textual material, not at all levels.
انواع ترجمه از نظر پيتر نيومارك(Peter Newmark )
نيومارك(1981) در بحث از انواع ترجمه ، به دو نوع ترجمه اشاره ميكند؛ ترجمه معنايي(Semantic translation) وترجمه پيامي(Communicative )، كه ميتوان آنها را تا حدودي به ترتيب با ترجمه «كلمه به كلمه» و » ترجمه آزاد» كتفورد مطابقت داد. در اينجا به نقل گفته هاي نيومارك در مورد اين دو نوع ترجمه مي پردازيم:
- Communicative translation attempts to produce on its readers an effect as close as possible to that obtained on the readers of the original.
- Semantic translation attempts to render, as closely as the semantic and syntactic structures of the second language allow, the exact contextual meaning of the original.
چنانكه قبلاً متذكر شديم، ترجمه معنايي بيشتر با ترجمه ( كلمه به كلمه) و يا شايد تحتالفظي كتفورد شباهت داد كه در آن مترجم نه تنها مفهوم متن مبدإ را نشان ميدهد بلكه نحوة بيان نويسنده اصلي يعني آرايش و ساختار نحوي را نيز حفظ ميكند. در ترجمه پيامي ، مترجم تنها پيام اصلي را مد نظر قرار ميدهد آنچه را كه خودش از متن اصلي درك مي كند . در قالب متن مقصد عرضه ميكند و به شيوه بيان متن اصلي توجه ندارد.
تمرين:
1- در جاهايي كه تازه رنگ / نقاشي شده است علامت انگليسي«wet paint » نصب مي شود تا مردم رنگي نشوند . اين عبارت را يك بار به طور معنايي و يك بار به صورت پيامي ترجمه كنيد و بگوئيد كداميك در فارسي مقبولتر است.
2- عبارت فارسي زير را در نظر بگيريد:
«استعمال دخانيات ممنوع»
دو ترجمه براي اين جمله به انگليسي ارائه شده است شما ضمن تعيين نوع آنها را در فارسي باهم مقايسه كنيد
- It is forbidden to use tobacco products
- No smoking
3-عبارت زير را به دو صورت معنايي و پيامي ترجمه كنيد و آنها را با هم مقايسه كنيد.
- It was as dark as coal
4- جمله انگليسي زير بخشي از داستان Animal Farm نوشته Orwell George است. آن را به صورت پيامي به فارسي ترجمه كنيد.
- They knew every inch of the farm
5- جملات و عبارات زير را به صورت معنايي ترجمه كنيد. آيا حاصل ترجمه در فارسي مقبوليت دارد؟
-to kill time
- to rise the price
- to play with someone's feeling
- to break the silence
- golden hair
- to die of hunger
ويژگي هاي يك مترجم خوب
درباره يك مترجم خوب نظرات زيادي ارائه شده است. در نگاه اول به نظر ميرسد كه يك مترجم خوب بايد به دو زبان تسلط كامل داشته باشد اما اين به تنهايي كافي نيست. برخي، علاوه بر تسلط به دو زبان ، بعضي مهارتها و ويژگيهاي ديگر را نيز براي مترجم خوب برشمردهاند. براي نمونه ناباكوف ميگويد: استعداد نويسندگي مترجم بايد در حدود استعداد كسي باشد كه اثرش را ترجمه ميكند. نايدا نيز ميگويد: كسي كه نتواند اثر قابل ملاحظهاي بنويسد بعيد است بتواند اثر قابل ملاحظهي ترجمه كند. يك مترجم خوب بايد مثل يك هنرپيشه خوب به كلمات حيات و حركت ببخشد، مترجم حتماً بايد خودش نويسنده باشد».
اما متأسفانه چنانكه جان دان(John Donne ) مي گويد اكثر مترجمان ما كساني هستند كه چون نميتوانند بنويسند به ترجمه روي ميآورند.
اتين دوله(Etienne Dollet ) درباره ويژگيهاي يك مترجم خوب مي گويد:
- مترجم بايد محتواي متن و قصد نويسنده را بخوبي درك كند.
- مترجم بايد از دانشي وسيع در زبان مبدأ و مقصد برخوردار باشد.
- مترجم بايد از ترجمه لفظ به لفظ كه هم به مفهوم متن اصلي و هم به زيبايي آن لطمه وارد مي كند بپرهيزد.
- مترجم بايد شكلهاي گفتاري رايج و متداول در دو زبان را بشناسد و به كار گيرد.
- مترجم بايد از طريق انتخاب و ترتيب مناسب كلمات ، تأثيري همه جانبه و لحني مناسب متن اصلي به ترجمه ببخشد.
According to Newmark , Cicero(106-43 B.C) believed that:
" … a translator must be either an interpreter or a rhetorician and who knows an interpreter's knowledge is not equaled to bilingualism, and that the rhetorician is not only one who looks things superficially but one who sees through things " (Newmark:1981)
فرزانه فرحزاد ميگويد: « امروزه بسياري از صاحبنظران بر اين عقيده كه مترجم خوب كسي است كه به زبان مبدأ ( زباني كه از آن ترجمه ميشود) و زبان مقصد (زباني كه به آن ترجمه ميشود) و موضوع متن مورد ترجمه احاطه داشته باشد».
پيتر نيومارك (1988 ) مي گويد:
"A translator requires a knowledge of literary and non – literary textual criticism, since he has to assess the quality of a text before he decides how to interpret and then translate it. there are differences between literary and technical translation. The technical translator is concerned with content and the literary translator, with form. A technical translation must be literal; a literary translation must be free"
پازارگادي نيز ويژگيهاي يك مترجم خوب را 1- تسلط به زبان مادري 2- تسلط به زبان خارجي 3- تشخيص اختلافات دو زبان ذكر مي كند.
ويژگيهاي يك ترجمه خوب
Mollanazar (2001) says:
"A good translation is one which conveys the same message accurately , naturally and clearly"
دلي فيتس (Duddly Fits) مي گويد:
"ترجمه خوب عبارت است از نزديكترين معادل در زبان مترجم براي مطلب مورد ترجمه، با حفظ مشخصات متن اصلي تا آنجا كه ظرفيت زبان اول ايجاب كند و عجيب و دور از ذهن ننمايد."
موريس نادو (Maurice Nadeau ) معتقد است:
« يك ترجمه خوب در درجه اول بايد ترجمه گون نباشد، به عبارت ديگر مترجم با سلاست و رواني و حفظ كيفيات متن اصلي آن را به زبان دوم برگرداند"
نورتروپ فراي (Northrop Frye ) ميگويد:
" ترجمه خوب آن است كه مفاد متن اصلي را بازگو كند. نوع ديگر ترجمه نيز وجود دارد كه خلق دوباره متن است و بنابراين ميتوان آن را اثري مستقل و جداگانه محسبو ب كرد».
ارنست سميونز (Ernest Simmons ) نيز ميگويد:
« ترجمه خوب، ترجمهاي است كه مفهوم و پيام متن اصلي را به علاوه فرم ( شكل بيان ) تا سر حد امكان حفظ كرده باشد».
طاهره صفارزاده می گويد یک مترجم خوب آن است که دارای چند ويژگی باشد :
1- مفهوم متن اصلی را برساند .
2- لحن نویسنده در آن حفظ شده باشد .
3- مترجم زبان خاص و متناسب را دريافته باشد . ( سبک )
4- واژگان درست و دقيق را انتخاب کرده باشد .
5- متن ترجمه شده از نظر دستوری با متن اصلی تطابق داشته باشد.
6- در برگرداندن جملات طول کلام نويسنده رعايت شده باشد .
7- به علايم نگارشی و نقطه گذاری توجه شده باشد .
يوجين نايدا ( 1974) می گويد :
«ترجمه خوب ترجمه ای است که در آن مترجم توانسته باشد برای متن زبان مبدا نزديکترين و مصطلح ترين معادل را در زبان مقصد بيابد . در چنين ترجمه ای نخست انتقال درست معنا مهم شمرده می شود و سپس رعايت سبک ».
Dryden ( 1631- 1700) says :
a . the translator must understand the language of the author.
b . the translator must be familiar with the author's thoughts.
c . the translator must look into himself to conform his genius to that of the author's .
d . if the thoughts in the translator's language and those of the author's are identical, then rendering would occur smoothly.
e . if the thoughts in the translator's language and those of the author's are not identical , then redressing is required .
اگر بخواهيم مجموع نظرات گفته شده درمورد يک ترجمه خوب را به شکل خلاصه در آوريم بايد بگوييم که يک ترجمه خوب بايد از دو ويژگی برخوردار باشد :
1- ترجمه خوب بايد دارای دقت / صحت (accuracy) باشد، يعنی ترجمه بايد دقيق باشد و دقيقآ همان معنا ، مفهوم ، سبک و لحنی را داشته باشد که متن اصلی دارد .
2- ترجمه خوب بايد از سلاست و روانی (fluency) برخوردار باشد ، يعنی بايد روان و طبيعی باشد و به اصطلاح جملات آن مصنوعی نبوده و بوی ترجمه نداشته باشد . به عبارت ديگر زمانی که يک گويشور زبان مقصد آن ترجمه را می خواند آن را به عنوان يک نوشته طبيعی در آن زبان قبول داشته باشد .
معمولآ صحت يک ترجمه را يک گويشور زبان مبدإ می تواند بسنجد و روانی يک ترجمه را يک گويشور زبان مقصد تعيين می کند .
تمرين:
در اينجا جملاتی از صاحبنظران در مورد ترجمه نقل شده است . ضمن مطالعهی اين جملات آنها را به فارسی برگردانيد.
-«something new must be added to translations to accommodate for inevitable losses » (Steiner, 1966)
-« some translators , having faced the intolerable atrocities and having been tired of the injustices of their own communities , have found tranquility in translation to keep themselves away from the tormenting currents . Julia Zulawski΄s statement is interesting ; « In 1950, I started translating to run away from our century for a while ». This statement implies that you do not have to satisfy others ΄ curiosities but your own desire is sometimes a priority« (Mac Shane, 1971)
- « the inexperienced young writers can learn from translations carried out by great translators of great writers and thinkers of great eras ». (Mac Shane. 1971)
- « translation of a literary work is as tasteless as a stewed strawberry. (Harry Smith, 1959)
- « Almost all translations are bad ». (Max Eastman)
- « poetry is of so subtle a spirit that in pouring out of one language into another, it will all evaporate ». (Denham)
- « the literal translation is a lie, it is a fake and a fraud » (Burton, 1973)
- « translation is a customs house through which passes, if the custom officials are not alert , more smuggled goods of foreign idioms than through any other linguistic frontier » (Julia Casares , 1956)
- « we must learn to depend not whole on any man's translation. (George Joey, 17th century)
- «A good translation takes us a very long way ». (Goethe, 19th century)
- « Translation is a sin ». (Grant Showerman. 1916)
- « Translation from one language into another is like gazing at a tapestry with the wrong side out » . (Cervantes, 17th century)
- « Poetry cannot be translated ». (Samuel Johnson, 18th century)
- «Translation is like a woman, if it was beautiful, it could not be faithful ».
- « Few readers will get as much out of the originals as they would from a good translation ». (Elsa Gress, 1971)
- « I sometimes suspect that the universe is nothing but a translation from God's original and this is the reason that everything here is topsy- turvy . My cabalist theory is that Almighty trusted Satan to translate his creation and it was published before he could correct it ». (Isaac Bashevis)
- « Translation undresses a literary work, shows it in its true nakedness. An author can fool himself in his own language, but many of his shortcomings become clear to him in another language. Translation tells the bitter truth. It unveils all masks ». (Isaac Bashevis)
مسائل و مشکلات ترجمه
مسائل و مشکلاتی که پيش روی ترجمه است را می توان به دو گروه تقسيم بندی کرد : گروه اول مشکلات مربوط به خود مترجمان است و گروه دوم مشکلاتی است که به ماهيت زبانها و اختلافات ذاتی آنها برمی گردد .
گروه اول : مشکلات مترجمان
از مجموع نظرات صاحبنظران در مورد ويژگيهای ترجمه و مترجم خوب می توان چنين نتيجه گرفت که يک مترجم کارآمد بايد به زبان مبدا ، مقصد و موضوع ترجمه تسلط کامل داشته باشد و عده ای نيز معتقدند که يک مترجم خوب بايد از استعداد نقد و و نويسندگی نيز برخوردار بوده و اطلاعات زبان شناسی هم داشته باشد ، اما چنانکه جان دان ( J. Donne) می گويد، متاسفانه اکثر مترجمان ما کسانی هستند که چون نمی توانند بنويسند به کار ترجمه روی آورده اند.
کمتر مترجمی را می توان پيدا کرد که بر هر دو زبان تسلط کافی داشته باشد . علاوه بر آن، بسياری از افرادی که بنا به دلايلی بر دو زبان تسلط کافی دارند ، تحصيلات دانشگاهی و ذوق کافی برای ترجمه ندارند . ترجمه، علاوه بر تسلط کافی به دو زبان |