|
- L’OSPITE È COME IL PESCE DOPO TRE GIORNI PUZZA میهمان مثل ماهی است که بعد از سه روز بو می دهد
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مترجم به دليل ارتباط تنگاتنگش با متن اصلي، به متن وابسته است. چراکه مجبور است يک جمله يا پاراگراف را چند بار بخواند و ترجمه کند تا بهترين ترجمه را ارائه دهد.
گاهي پس از خواندن چند صفحهاي يا فصلي از کتاب، دوباره برگردد و با متن اصلي تطبيق دهد و ترجمه را تغيير دهد. کلمات را در فرهنگهاي مختلف يکزبانه و دوزبانه جستجو ميکند تا دقيقترين مفهوم را با بهترين و زيباترين معادل برساند. اين را به وفاداري کامل مترجم به متن و سبک نويسنده و نگرانيهاي مترجم از نزديک نبودن به زبان نويسنده اضافه کنيد.
اين روند گاهي مستلزم صرف زمان زيادي است و به همين دليل مترجم کاملا با متن اصلي عجين ميشود و اينجاست که ويراستار ادبي وظيفه دارد ويرايش را آغاز کند، جملهبندي، سجاوندي و فارسينويسي و ... . هرچند مترجم ميتواند نقش ويراستار ادبي را هم بپذيرد؛ به شرطي که فاصلهاي کمابيش طولاني از ترجمه گذشته باشد و وابستگي به متن اصلي قطع شده باشد.
در غير اين صورت ويراستار ادبي به حکم وظيفه به کمک مترجم ميآيد و اگر در نهايت پس از چاپ، متن ترجمه رضايت مترجم، ويراستار و خوانندگان را جلب نکند، مترجم احساس ميکند که زحماتش به دليل ويراستاري نامناسب به هدر رفته است.
تا اينجا حق را کامل به مترجم ميدهيم.
يکطرفه به قاضي نميرويم
وقتي پاي صحبت ويراستار مينشينيم، حقايق ديگري براي ما آشکار ميشود. ويراستار از جملههاي نامفهوم و غيرفارسي ميگويد.
رضا جهرمي در ويراستاري متون ترجمه از انگليسي و عربي به فارسي با چنين مشكلاتي روبه رو شده است:
«در ترجمه گاهی به نظر میآید برخی مترجمها به زبان مبدأ تسلط کافی ندارند و انگار فقط با زیر رو کردن چند واژهنامه که در اختیار داشتهاند، دست به ترجمه زدهاند. در برخی موارد گویا خودشان نیز متن را درک نکردهاند و فقط یکسری کلمات معادل را کنار هم چیدهاند و گاهی جملاتی چند سطری پدید آمده که شما وقتی به پایان جمله میرسید، آغاز آن را فراموش کردهاید و باید چندبار، آن بهاصطلاحْجمله را بخوانید تا شاید مقصود نویسنده را درک کنید.»
«گاهی هم با جملههایی رو به رو ميشويد که هرچه میخوانید مفهوم آن را درک نمیکنید. البته عکس این قضیه نیز صادق است که مترجم ممکن است به زبان مقصد مسلط نباشد و باز هم همان مشکل چیدن کلمات در کنار هم و جملههای طولانی و نامفهوم و ... .»
همچنين میبينيم که مترجم به هر دو زبان مسلط است؛ اما برای رعایت امانت و وفاداری به متن اصلی یا سعی در حفظ سبک و سیاق نویسنده و یا علاقه شدید به متن یا زبان مبدأ و وابستگی به آن، ناخودآگاه متنی ارائه میکند که مطلوب نیست و بیشتر بوی زبان مبدأ را میدهد.»
«به نظرم مترجمانی موفقترند که به زبان و ادبیات هر دو زبان مسلط باشند، چون گاهی نیز اشکال عدم تسلط به ادبیات و ظرایف آن است.»
راه حل چيست؟
به اعتقاد جهرمي، یک متن ترجمه باید به ویراستار سپرده شود، اما ویراستار هم نباید تصور کند كه ویرایش یعنی آنقدر متن را تغییر دهیم که دیگر آنچه میماند نثر ما باشد و نه مترجم.
از طرفي اگر ویراستار به زبان مبدأ مسلط باشد، میتواند با در اختیار داشتن متن اصلی و مراجعه به آن بسیاری مشکلات را حل کند. ولی این کار هم مشکلاتی به همراه دارد و بسيار زمان بر است. شاید بهترین راه همراهی و تعامل مترجم و ویراستار باشد؛ آن دو با همفکری و آگاهی از نظرات هم میتوانند متنی ارائه کنند که از نظر هر دو بهترین و در نتیجه مورد پسند و دلخواه خوانندگان باشد.
در پايان ...
شايد اگر مترجم پس از اتمام ترجمه، همگام با ويراستار، ديدگاههاي ويرايشي او را در مقايسه با متن اصلي بررسي کند، به بهترين نتيجه برسد. نتيجهاي که اگر مترجم و ويراستار راضي باشند قطعا به مذاق مخاطبان هم خوش ميآيد.
مرکز ترجمه STC
|
|
تاریخ درج خبر:11 خرداد ,1395 1:57 ب.ظ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|