• L’OSPITE È COME IL PESCE DOPO TRE GIORNI PUZZA میهمان مثل ماهی است که بعد از سه روز بو می دهد
 
 

 
مترجم برای ارائه ی ترجمه دقیق و رسا باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد :
1) در ترجمه ی اسم توجه به عدد آن ( مفرد ؛ مثنی ؛ جمع )ضروری است.
 
لی مِسطرةٌ وَقلمان ِوکُتُبٌ 
یک خط کش و دو قلم و تعدادی کتاب دارم
 
2) در ترجمه ی اسم نکره از « ی » و یا « یک » استفاده می کنیم.
اشتریتُ کتاباً 
یک کتاب خریدم.
کتابی خریدم.
3) در ترجمه ی ضمایر؛شناخت « صیغه؛متصل و منفصل بودن و حالت اعرابی آن ها » ضروری می باشد.
اَنتم تَکتبونَ واجباتکم :
 
شما تکالیفتان را می نویسید 
انتم 
منفصل مرفوع جمع مذکرمخاطب
 
« و» در تکتبون 
متصل مرفوع جمع مذکر مخاطب
 
کم 
متصل مجرور جمع مذکر مخاطب
 
4) صفت مثنی و جمع به صورت مفرد ترجمه می شود(صفت در زبان فارسی به صورت مفرد ترجمه می شود اگر چه در زبان عربی مفرد نباشد).
 
مثنی 
رَجلانِ قویانِ : دو مرد قوی 
جمع 
رجالٌ اَقویاء : مردان قوی
 
التِّلمیذتان ِالمجتهدتانِ : دو دانش آموز کوشا 
التلامیذُ المجتهدونَ : دانش آموزان کوشا
 
5) اگر اسمی هم مضاف الیه وهم صفت گرفته باشد در ترجمه فارسی بدین گونه عمل می کنیم.
 
عربی 
اسم(موصوف) + مضاف الیه + صفت 
عبادُ اللهِ الصالحونَ / غابات مازندرانَ ألخضراء مِن أجمَلِ ألمناطِق فی ایران
 
مضاف الیه صفت مضاف الیه صفت
 
فارسی 
اسم(موصوف) + صفت + مضاف الیه 
بندگان شایسته ی خدا / جنگلهای سبز مازندرن از زیباترین مناطق ایران است
 
صفت مضاف الیه صفت مضاف الیه
6) صفت مونث عاقل به صورت مذکر ترجمه می شود.
 
النِّساء المُحترمات 
زن های محترم
 
7) گاهی بر حسب نیاز « فعل ها » را به صورت « صفت » ترجمه می کنیم.
 
قالَ اللهُ عزَّ وَجَلَّ 
خداوند عزیز و بزرگ فرمود
 
الله تعالی 
خداوند متعال
 
8) معمولاً کلمه « کل » ؛ با اسم مفرد (هر) و با اسم جمع (همه) ترجمه می شود؛ واگر تنوین داشته باشد
 
( هر یک ) معنی می شود.
 
کل 
مفرد 
ُکلُّ طالبٍ 
هر دانش آموزی
 
جمع 
َکلُّ طلابٍ 
همه ی دانش آموزان
 
تنوین 
کلٌ یَقولُ 
هر یک می گوید.
9) در پایان جمله های اسمیّه که فعلی ذکر نشده است از صیغه های مختلف فعل ربطی « است » استفاده 
 
می کنیم. 
 
مفرد 
اَلعِلمُ نافعٌ 
دانش سودمند است
مثنی 
هما رفیقا الاطفالِ 
آن دو دوست کودکان هستند
جمع 
الشُّهداءُ اَحیاء 
شهیدان زنده هستند
 
10) خبر مفرد (کلمه)؛نه جمله در صورتی که مثنی و جمع باشد معمولاً به صورت مفرد ترجمه می شود.
 
اَلمُومنونَ صادقونَ فی حَیاتِهِم 
مومنان در زندگی خود راستگو هستند.
 
11) اسم اشاره ی مثنی و جمع اگر به همراه اسم دارای « ال » بیاید مفرد ترجمه می شود و هر گاه بدون« ال » 
 
باشد ؛ اسم اشاره طبق صیغه خود ترجمه می شود.
مثنی 
جمع 
ترجمه
 
همراه (ال) 
هذان الطالبانِ مُجتهدانِ 
هولاءِ الطلابُ ؛ مجتهدونَ 
این دانش آموزان ؛کوشا هستند.
 
بدون (ال) 
هذان طالبانِ مُجتهدان 
هولاء طلابٌ ؛ مجتهدونَ 
اینها؛دانش آموزان کوشا هستند.
12) اسم فاعل بصورت صفت فاعلی و اسم مفعول به صورت صفت مفعولی ترجمه می شود(یعنی از پسوند های 
 
صفت فاعلی « نده- ا » و صفت مفعولی « شدن » استفاده می کنیم). 
اسم فاعل 
ناِصرٌ: یاری کننده 
ُمنذرٌ: بیم دهنده 
اسم مفعول 
مَنصورٌ: یاری شده 
مُحترمٌ: احترام شده
13) در ترجمه جمله ی اسمیه شناخت دو رکن آن«مبتدا و خبر» بسیار لازم و مهم است.
شَبابُنا اَلمُسلِمُونَ اَلَّذینَ نَفخَرُ بِهم سَجَّلوا فی التّاریخِ بُطولاتٍ رائعةً 
مبتدا 
خبر
 
جوانان مسلمان ما که به آنها افتخار می کنیم قهرمانی های جالبی در تاریخ ثبت کردند. 
شباب:جوانان 
سجّلوا:ثبت کردند
14) در ترجمه جمله اسمیّه که خبر آن مقدم از نوع جار و مجرور یا ظرف شده از فعل ( دارد ؛ داشت ) و
 
مشتقات آن استفاده می کنیم؛(به عبارت دیگر حرف « ل » با فعل ( کان ) و بدون آن « داشتن » ترجمه 
 
می شود.)
ل + کان 
یا لَیتَ لَنا ثَروَةَ قارونَ 
ای کاش ثروت قارون را داشتیم .
 
لی مَکتبهٌ صغیرةٌ 
کتابخانه کوچکی دارم
ل( بدون کان ) 
کان لی کتابٌ 
کتابی داشتم.
 
15) در ترجمه ی اسم مبالغه از قید« بسیار؛ پر؛... »استفاده می کنیم؛ مثال : هُوَ غَفّار=او بسیار آمرزنده است 
استفاده از قید: بسیار 
غَفّار 
بسیار بخشنده
 
استفاده از قید: پر 
ضَحّاک 
پر خنده
 
16) اسم تفضیل همراه « من »صفت تفضیلی (تر) و بدون « من »صفت عالی (ترین) ترجمه می شود. 
همراه من 
هُوَ اَشجَعُ مِنکَ 
او از تو شجاع تر است
 
ألَیسَ فی ألمَجلِسِ أکبرُ مِنکَ 
آیا در مجلس بزرگتر از تو نیست
 
بدون من 
أحسن کتاب 
بهترین کتاب
 
هُوَ اَشجَعُ النّاسِ 
او شجاع ترین مردم است
17) اسم های موصول خاص« الذی و التی ؛ ألّذینَ و أللاتی »پس از اسم ها ئی که دارای « ال » هستند به معنی « که » می باشد و درغیر این صورت « کسی که و کسانی که» 
 
پس از اسم دارای « ال » 
بدون اسم دارای « ال »
 
اَلاِنسانُ الّذی یَجتَهِدُ یَنجَحُ:
 
انسانی که تلاش میکند موفق میشود 
الّذی یَجتَهِدُ فَهُوَ یَنجَحُ:
 
کسی که تلاش می کند پس او موفق میشود.
 
ذَهَبتُ اِلَی اَلمَسجِدِ الَّذیِ قُربَ مَدرَسَتَنا:
 
به مسجدی که نزدیک مدرسه یمان بود؛رفتیم. 
هُو َالَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَرضِ:
 
او کسی است که آسمان و زمین را آفرید.
ألتلامیذُ ألَّذینَ یَجتَهِدونَ یَنجَحونَ
 
دانش آموزانی که تلاش می کنند موفق می شوند. 
ألَّذینَ یَکنِزونَ ألذَهَبَ وَ ألفِضَّةَ
 
کسانی که طلا ونقره جمع می کنند.
 
18) بعضی مواقع اسم تفضیل همراه «ال» می آید که در این صورت به عنوان صفت از اسم ما قبل خود مطابقت 
 
می کند وبعضی مواقع حرف مِن وبعد از آن حذف می شود(مفضل علیه).
 
همراه ال 
اَلطِفلُ ألاَکبر 
بجّه ی بزرگتر
 
بدون ال 
بَل توثرون ألحَیاةَ ألدنیا وَألآخِرَةُ خَیرٌ وَ أبقیَ 
زندگی دنیا را بر می گزینند در حالی که آخرت بهتر وباقی ماندنی تر است.
 
19) در جمله اسمیّه مبتدا اکثراً معرفه وخبرمفرد اکثراً نکره می شود ولی نمونه ها یی وجود دارد که حکایت از 
 
حصر خبر در مبتدا می کند؛ به عبارت دیگر می خواهیم نشان دهیم که ویژگی منحصر به فرد مبتدا این گونه 
 
است که دراین صورت خبر با « ال » می آید.
هُوَ السَّمیعُ العَلیم 
اَللهُ الصَّمَدُ 
هُوَ الغَنیُ الحَمیدُ
 
کلمات السمیع ؛ الصمد و الغنی و الحمید ویژگی منحصر به فرد مبتدا ی خود هستند.
 
20) ضمایر منفصل منصوبی که در اول جمله به کار می روند در ترجمه آنها کلماتی از قبیل« تنها؛فقط و...» را 
 
اضافه می کنیم . 
مانند : اِیّاکَ 
اِیاّکَ نَعبُدُ 
تنها ( فقط ) تو را عبادت میکنیم.
 
21) در ترجمه ضمیر فصل(ضمیری که میان مبتدا و خبر معرفه بکار می رود)از تعابیری چون:« تنها ؛ همان ؛ 
 
آن است که ؛چنین است و...»استفاده می کنیم.
مانند : هُم 
اولئکَ هُم اَلمُفلِحُونَ 
تنها آنها رستگار هستند.
 
22) گاهی با ادوات استفهام به عباراتی برخورد می کنیم که دربردارنده سوالی نیست که در پی جوابی باشد 
 
بلکه معانی و مفاهیم دیگری را در نظر دارد .
 
استفهام انکاری 
مفهوم جمله حکایت از نفی یا نهی می کند. 
اَ تَامُرُونَ النّاسَ بِا لبِرِّ و َتَنسَونَ اَنفُسَکُم
 
آیا مردم را به نیکی امر می کنید در حالیکه خودتان را فراموش میکنید.
 
استفهام تقریری 
به منظور ا قرارگرفتن از مخاطب و اثبات موضوع است. 
اَلَم تَعلَم اَنَّ اَللهَ یَعلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الاَرضِ
 
آیا ندانستی که خدا آنچه ر در آسمان و زمین است می داند.
23) معدود 3 تا 10 جمع می باشد ولی به صورت مفرد ترجمه می شود(بطور کلی در زبان فارسی معدود فقط به 
 
حالت مفرد ترجمه می شود.)
خَمسَة کُتُبٍ: پنج کتاب 
اثنتا عَشَرةَ تلمیذ ة : دوازده دانش آموز
 
کتب جمع هست ولی مفرد ترجمه می شود. 
تلمیذه مفرد هست و مفرد هم ترجمه می شود.
24) در ترجمه فعل؛ دانستن « زمان؛صیغه؛لازم و متعدی ؛ معلوم و مجهول » بودن آن بسیار ضروری است.
مثلا: فعل نَجلِسُ 
بدانیم « مضارع ؛متکلم مع الغیر؛لازم و معلوم » می باشد.
 
مثال ترجمه
 
یا أیّها ألنبیُّّ جاهِد ألکُفّارَ وَ ألمُنافِقینَ
 
امر ثلاثی مزید مخاطب معلوم 
ای پیامبر با کفار ومنافقین مبارزه کن. 
جاهَدَ اُویسٌ فی مَعرَکَة صِفِّین
 
ماضی ثلاثی مزید غائب معلوم 
اویس در جنگ صفین مبارزه کرد
 
نَزَلَ ألمَطَرُ.
 
ماضی ثلاثی مجرد غائب معلوم 
باران نازل شد. 
أنزَلَ أللهُ ألمَطَرَ.
 
ماضی ثلاثی مزید غائب معلوم 
خداوند باران را نازل کرد.
 
أقرَاُ ألقُرآنَ کُلَّ صَباحٍ
مضارع متکلم وحده ثلاثی مجرد معلوم 
هر صبح قرآن می خوانم. 
یُقرَاُ ألقرآنُ کلَّ صَباحٍ.
 
مضارع غائب ثلاثی مجرد مجهول 
هر صبح قرآن خوانده می شود.
25) در جمله ی فعلیّه باید فاعل جمله را شناسایی کرد.
دَخَلَ فی قاعَة المَدرَسَةِ عَدَد ٌمِن اَلاَساتِذَةِ 
تعدادی از استادان وارد سالن مدرسه شدند. 
فاعل: عدد
26) در بسیاری از موارد شکل افعال مانند هم می باشد و تنها حرکات آن نوع فعل را مشخص می کند.
آمَنوا 
ایمان آوردند 
فعل ماضی
 
آمِنوا 
ایمان آورید 
فعل امر
 
27) فعل درابتدای جمله با فاعل مثنی و جمع؛ مفرد بکار می رود ؛ ولی به صورت جمع ترجمه می شود.(به عبارت دیگر هرگاه فاعل اسم ظاهر باشد فعل همیشه مفرد می آید واگر فاعل مثنی یا جمع باشد فعل به صورت جمع ترجمه می شود.)
 
جمله مثنی 
جمله جمع 
فعل 
فاعل
 
رَجَعَ الفَلاحانِ مِن اَلمَزرَعَةِ 
کَتَبََ الطّلابُ 
مفرد : رجع 
مثنی : الفلاحان
 
دو کشاورز از مزرعه بر گشتند 
دانش آموزان نوشتند 
مفرد : کتب 
جمع : الطلاب
 
 
28) « عند » اگر ظرف مکان باشد به معنی ( نزد ) و اگر ظرف زمان باشد به معنی( به هنگام ؛ وقت ) ترجمه
 
می شود ؛ و گاهی معادل فعل « داشتن » معنی می شود.
عِند 
ظرف مکان باشد 
به معنی : نزد 
الکتابُ عِندَ الطالبِ 
کتاب نزد دانش آموز است.
عِند 
ظرف زمان باشد 
به معنی : به هنگام ؛ وقت 
َنذهَبُ الی المَسجِدِ عنِدَ الغُرُوبِ 
به هنگام غروب به مسجد می رویم. 
 
عِند 
معمولا در جمله اسمیّه
 
هر گاه خبر مقدم باشد. 
به معنی : داشتن 
کانَ عِندی کِتابٌ قیَمٌ
 
عِـنـــدی کُرّاسَةٌ 
کتاب ارزشمندی داشتم .
 
جزوه ای دارم .
 
29) گاهی ظرف « هُناکَ » ( آنجا )به معنی « هست ؛ وجود دارد » ترجمه می شود.
هناک 
هناک آمالٌ کثیرةٌ حَولَ نَجاحِ المُسلمینَ 
آرزوهای زیادی پیرامون موفقیت مسلمانان وجود دارد.
 
هناک 
هناک ِکتابٌ عَلیَ الکُرسی 
کتابی روی صندلی هست.(وجود دارد)
 
30) جمله ی بعد از اسم نکره « وصفیّه » است وباید اسم نکره را توصیف کند و در ترجمه آن حرف « که » 
 
درابتدای جمله ی وصفیه افزوده می شود و سپس جمله بنابر الگوهای زیر ترجمه می شود. 
َقراتُ کِتاباً قد رَاَیتَهُ فی الجامِعَةِ 
کتابا:اسم نکره
 
قدرایته:جمله وصفی 
ماضی+ ماضی
 
(قرات + قد رایته) 
ماضی بعید یا
 
ماضی ساده 
کتابی را خواندم که در دانشگاه آنرا دیده بودم
 
َسمِعتُ نِداءًیَدعونِی الی الصِّدقِِ 
نداء:اسم نکره
 
یدعونی:جمله وصفی 
ماضی + مضارع
 
(سمعت + یدعونی) 
ماضی استمراری 
ندائی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند.
 
اُفَتِشُ عَن کِتابٍ یُساعِدُنی فِی التَّرجِمةِ 
کتاب:اسم نکره
 
یساعدنی:جمله وصفی 
مضارع + مضارع
 
(افتش + یساعدنی) 
مضارع التزامی 
دنبال کتابی می گردم که مرا در ترجمه کمک کند.
 
شارَکَ ألطُلّلابُ فی نَدوَةٍ یَدرُسونَ أسالیبَ ألتَرجَمَة 
ألطُلّلابُ : صاحب حال
 
یَدرُسونَ أسالیبَ ألتَرجَمَة : جمله ی حالیه 
دانشجویان در جلسه ای شرکت کردندکه روشهای ترجمه را می خواندند.
31) گاهی مصدر را می توان به صورت فعل ترجمه کردو بالعکس فعل مضارع را با حرف نا صبه « ان »مصدر 
 
ترجمه کنیم .
قَصَدتُ اَلرُّجُوعَ الی الَبیتِ 
خواستم به خانه برگردم. 
الرّجوع :مصدر است ولی فعل ترجمه می شود
 
اُحِبُّ َان اَدرُسَ(الدّراسة) 
درس خواندن را دوست دارم. 
اَدرُسُ :فعل است ولی با « ان » مصدر ترجمه می شود
 
 
32) فعل مضارع بعد از ادوات نا صبه « ان ؛ کی ؛ لکی ؛ حتی ؛ ل » ( که ؛ تا ؛ تا اینکه ؛ برای اینکه ) غالبا
 
به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود.
اِجتَهِدی اَیَّتُها الطّالِبَةُ کَی تَبلُغی هَدَفَکَ 
ای دانش آموز تلاش کن تابه هدفت برسی 
کی تبلغی : مضارع التزامی
 
 
33) حرف « لم » مضارع را به ماضی منفی یا ماضی ساده منفی تبدیل می کند.
 
قالَت الَاعرابُ:آمَنَّا قُل لَم تُومِنُوا وَلکن قُولُوا اَسلَمنا 
اعراب گفتند:ایمان آوردیم؛بگو ایمان نیاوردید(نیاورده اید)ولی بگویید اسلام آوردیم
 
لَم یَتَکاسَلنَ: مَا تَکاسَلنَ 
تنبلی نکردند ( تنبلی نکرده اند )
 
34) حرف « لما » مضارع را به ماضی نقلی منفی تبدیل می کند و اگر همراه فعل ماضی بیاید (هنگامی که ؛ 
 
وقتی که ) ترجمه می شود که در این صورت اسم است.
لمّا + مضارع = (ماضی نقلی منفی) 
لمّا یَفهَم
 
لمّا یَکتُب الطالبُ واجِبَهُ 
هنوز نفهمیده است
 
هنوز دانش آموز تکلیفش را ننوشته است
 
لمّا + ماضی =(به معنی وقتی که؛هنگامی که) 
لمّا رَاَیَ البُستانَ 
وقتی که باغ را دید.
 
35) حرف « لن » معنی مضارع را به منفی مستقبل تبدیل می کند و فعل مضارع با « س ؛ سوف » مستقبل 
 
ترجمه می شود؛و در ترجمه آن باید (خواهد) و مشتقات آن را ذکر نمود.
لَن + مضارع = 
 
منفی مستقبل 
لَن تََنالوا الِبرَّحَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبّونَ
 
لَن یَذهبَ (مضارع منصوب) 
به نیکی نخواهید رسید تا اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید
 
نخواهد رفت.
 
س/سوف + مضارع = 
 
مستقبل 
و سَیَعَلَمُ الّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلِبٍ یَنقَلِبُونَ 
و کسانی که ستم کردند خواهند دانست که چه سان سرنگون
 
می شوند
 
36) « ل »امر صیغه های غایب و متکلم فعل مضارع را به مضارع التزامی تبدیل می کند و در ترجمه آن از 
 
واژه ی ( با ید ) استفاده می کنیم ؛ و اگر « لا » نهی وارد شود در ترجمه ی آن از واژه ی ( نباید ) 
 
استفاده می کنیم.
 
 
« ل » امــــر 
« لا » نهــــی
 
ل + مضارع غایب ومتکلم 
مضارع التزامی 
لا + مضارع غایب و متکلم 
نهی مضارع التزامی
 
ل + َینهَضُ = لینهض 
باید برخیزد 
لا + یذهب = لایذهب 
نبایدبرود
 
ل + اکتبُ = لاکتب 
باید بنویسم 
لا + اذهب = لااذهب 
نبایدبروم
 
ل + یََعلَمونَ = لیَعلَموا 
باید بدانند 
لا + یَعَلَموُنَ = لایعلموا 
نبایدبدانند
 
لا + مضارع مخاطب 
امر منفی 
لاتَتَکَلَّم 
صحبت نکن.
 
 
37) کلمه « کان » با فعل مضارع ماضی استمراری ترجمه می شود وبا فعل ماضی (همراه قد یا بدون آن )
 
ماضی بعید ترجمه می شود.
 
کانَ + مضارع = ماضی استمراری 
کانَ + قد + ماضی = ماضی بعید
 
کانَ التِّلمیذُ یَقرَا ُدَرسَهُ
 
کانَ یَذهَبُ 
 
تاریخ درج خبر:3 مهر ,1395 11:12 ق.ظ

 

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

 
عبارت درون کادر

کلیه حقوق این سایت برای مرکز ترجمه STC محفوظ است