• L’OSPITE È COME IL PESCE DOPO TRE GIORNI PUZZA میهمان مثل ماهی است که بعد از سه روز بو می دهد
 
 

 
کلمات مناسب در ترجمه انگلیسی به فارسی
انتخاب کلمات مناسب در ترجمه انگلیسی به فارسی
یکی از نکات مهم در تهیه یک ترجمه صحیح، استفاده از نزدیک‌ترین کلمه موجود در دایره لغات انگلیسی به مفهوم مورد نظر است. در زبان انگلیسی، برای اشاره به مفاهیم از کلمات متنوعی استفاده می‌شود که هر کدام دارای تفاوت‌های ظریفی هستند. شبکه مترجمین ایران با رعایت این موضوع در تلاش است تا ترجمه‌های معتبری از فارسی به انگلیسی و از انگلیسی به فارسی به مشتریان خود ارائه دهد. در ادامه به برخی از این موارد اشاره می‌گردد.
Ago, Before, Previously
زمانی از ago استفاده می‌کنیم که بخواهیم زمانی گذشته از چیزی که اکنون اتفاق افتاده باشد را توصیف نمائیم. نباید از حروف اضافه‌ای نظیر at، in، on و ... قبل از ago استفاده نمود. همچنین نباید since و befor را قبل از آن به‌کار برد. در جمله‌ای که از ago استفاده می‌شود، باید فعل آن در زمان گذشته ساده و نه گذشته کامل باشد.
I saw her a few minutes ago.
They first met fifteen years ago (NOT at/in fifteen years ago).
I came to the USA two months ago (NOT since/before two months ago).
I started (NOT I've started) a new job a few weeks ago.
وقتی از before استفاده می‌شود که بخواهیم زمانی گذشته‌تر از آن‌چه در گذشته اتفاق افتاده باشد را توصیف نمائیم. به عبارت دیگر، before یک مرحله از ago عقب‌تر است.
We went to the same hotel where we stayed two years before.
از Previously به شیوه‌ی مشابه با before استفاده می‌شود. اما این کلمه حالت رسمی‌تری دارد.
The meeting was a follow-up to one that had been held four days previously.
Big, Large, Great
وقتی از big و large برای توصیف بزرگ بودن استفاده می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که large کمی رسمی‌تر از big است و بیشتر در نوشتار کاربرد دارد. همچنین large با شمارنده‌هایی نظیر number و amount همراه می‌شود.
A big lunch!
A large house
Large amounts of money
A large proportion of the students
از great معمولا برای توصیف بزرگی اندازه استفاده نمی‌شود. اما در ادبیات نوشتاری برای نشان‌دادن عظمت و تاثیرگذاری مفاهیم به‌کار می‌رود.
The grass had reached a great height.
A great deal of money
Customer, Client, Patron, Shopper, Consumer
تمام این کلمات با مفهوم خریدار و مشتری در ارتباط هستند. اما تفاوت‌های ظریفی در کاربرد و ترجمه آن‌ها وجود دارد. در بین این کلمات customer از همه پر کاربردتر است و به کسی گفته می‌شود که از فروشگاه خرید می‌کند یا  برای برخورداری از خدمتی (مثلا مسافرت با قطار) هزینه می‌نماید.
A customer came in and bought several jackets.
Customers are advised that the next train is delayed.
از client برای توصیف کسی که برای برخورداری از یک خدمت هزینه می‌کند، استفاده می‌شود.
َA hairdresser and her clients
به کسی که مشتری همیشگی یک رستوران یا کافه باشد و آن‌جا غذا بخورد، patron گفته می‌شود. این کلمه مناسب‌تر و رسمی‌تر از کلمه عام customer است.
Patrons are asked to refrain from smoking.
به مشتریان فروشگاه‌ها و مغازه‌ها نیز shopper می‌گویند.
The street was crowded with shoppers.
زمانی که بخواهیم در مورد مسائل اقتصادی و حقوقی درباره مصرف‌کننده و خریدار استفاده‌کنیم به‌جای تمامی این کلمات از consumer استفاده می‌نمائیم.
Consumers have a right to know what they are buying.
Direct, Take, Guide, Lead
در این بخش به تفاوت‌های ظریف افعال فوق در معنی «نشان دادن مسیر» پرداخته می‌شود. اگر به کسی مسیر رسیدن به مقصدی نشان داده شود، اما با آن شخص هم‌راهی نگردد، از direct استفاده می‌شود. همچنین برای قرار دادن یک شی در مسیر خاص نیز از direct استفاده می‌گردد.
He directed me to a hotel near the airport (NOT He guided me to a hotel near the airport).
He pointed the gun at the policeman (NOT He directed the gun at the policeman).
برای نشان دادن مقصد و مسیر، درحالی که فاعل همراه کننده باشد، می‌توان از یکی از افعال take، guide یا lead استفاده نمود. اما از guide بیشتر برای کمک به شخصی در مسیرهای دشوار و از lead بیشتر زمانی استفاده می‌شود که شخص نشان‌دهنده مسیر، پیشرو باشد.
I'll take you to the airport.
They guided me through a maze of one-way streets.
The waiter led us to a table.
Excuse Me, Pardon Me, Beg Your Pardon, Sorry
در نگاه اول تمامی عبارات فوق عمل معذرت‌خواهی را تداعی می‌کنند، اما باید توجه داشته باشیم که excuse me بیشتر در آمریکا و pardon me بیشتر در بریتانیا کاربرد دارد. همچنین sorry معذرت‌خواهی شدیدتری است که در قبال انجام اعمال اشتباه بیان می‌گردد. اما از دو اصطلاح قبل، بیشتر برای بیان شرمندگی از کارهایی که کاملا مودبانه نیستند، استفاده می‌گردد. اعمالی مثل مزاحم خلوت کسی شدن، یا پرسیدن سوالی از کسی، ترک یک جلسه برای مدت کوتاه، سرفه کردن و از کنار کسی گذشتن از مواردی است که با excuse me یا pardon me همراه می‌گردد. در آمریکا برای نشان‌دادن عدم درک، یا نشنیدن یک گفتار طرف مقابل، از excuse me استفاده می‌شود، در بریتانیا همین حالت با pardon همراه می‌گردد.
Excuse me, do you know the time?
Excuse me, can I just reach across and get my bag?
Excuse me for a moment while I make a call.
Oh, pardon me, I didn't mean to disturb you.
'You're late.' 'Excuse me?' 'I said you're late.'
'Oh, sorry.'
'My name is Timothy.' 'Pardon?'
اصطلاح I beg your pardon کمی قدیمی شده است و معمولا قبل از اصلاح یک خطای کوچک در صحبت به‌کار می‌رود.
There are 65 - I beg your pardon - 56 students on the course.
A Few, Few, A Little, Little, A Bit, Fewer, Less
تمامی این صفات نیز برای توصیف کم و اندک بودن به‌کار می‌رود، اما در یک ترجمه خوب باید به نقش دقیق هریک از این صفات، توجه کافی نمود.
صفات a few و few قبل از اسامی شمارش‌پذیر استفاده می‌شوند. صفت a few به معنی «تعداد کم» و few به معنی «نه چندان» است و عموما در نوشتار یا گفتار رسمی برای توصیف کم بودن چیزی آورده می‌شود. در گفتار غیر رسمی استفاده از not many متداول‌تر از few است.
It will take a few minutes.
I've got a few friends who live nearby.
Few people would deny her talent.
He has few interests outside his work.
از صفات a little و little برای کلمات شمارش ناپذیر استفاده می‌شود. اولی به معنی «مقداری نه چندان زیاد» است. در زبان گفتار بریتانیایی از a bit به جای a little استفاده می‌گردد. صفت little به معنی «نه چندان» برای موصوف شمارش ناپذیر است و در نوشتار و گفتار رسمی استفاده می‌شود. در زبان گفتاری در این‌مورد بیشتر از not much استفاده می‌گردد.
We still have a little time left.
'Are you tired?' 'A bit.'
I've got a bit of money left.
There is now little hope of success.
There was not much milk left.
صفت برتر از few، fewer و صفت برتر از little، less است. باید توجه کرد، گاهی مردم از less قبل از اسامی شمارش پذیر استفاده می‌کنند، اما بهتر است در این موارد از همان fewer استفاده شود.
Few people have read the book, and even fewer understand it.
We know little about his adult life, and less about his childhood.
A village of fewer (NOT less) than 200 inhabitants
GLEAM, GLINT, GLISTEN, GLITTER, GLOW
از دید یک مترجم غیر حرفه ای، تمام افعال بالا معادل با درخشیدن در فارسی خواهد بود و برای «درخشش و برق زدن» فارسی معادل ترجمه به انگلیسی می‌تواند هرکدام از افعال فوق‌الذکر باشد، اما افعال فوق تفاوت‌های ریزی با هم دارند که در ادامه به آن‌ها پرداخته می‌شود.
برای سطح تمیز و صیقلی که بدرخشد از gleam استفاده می‌شود.
She polished the car until it gleamed.
Gleaming white teeth
از glint برای توصیف فلزات و جواهرات براق که پرتو کوچکی از نور را بازتاب دهند استفاده می‌شود.
Her jewellery glinted in the sun.
برای سطحی که چرب و روغنی یا خیس باشند و درخششی داشته باشند از glisten استفاده می‌گردد.
The wet streets glistened.
از glitter برای اشیایی که به روشنی و تعداد زیادی نقاط نورانی بدرخشد، استفاده می‌شود.
The glittering frost
برای نشان دادن درخشندگی که همراه گرما و نور باشد از glow استفاده می‌گردد.
The coal in the fireplace was still glowing.
Hold, Take/Get Hold Of, Pick Up
تمام این افعال مفهوم برداشتن و نگه‌داشتن دارند که برای یک ترجمه دقیق باید نکات زیر را در تفاوت‌ آن‌ها رعایت نماییم. اولا فعل hold به معنی نگه داشتن هر چیزی به‌طور کلی با دست، دست‌ها یا بازو است.
He was holding a piece of paper.
اگر درباره کسی صحبت کنیم که انگشتان یا دستانش را دور چیزی گرفته و بخواهد آن را برداشته  و نگه‌دارد، از take / get hold of استفاده می‌کنیم.
She got hold of the knife and stabbed him.
اگر برداشتن شی از روی زمین و با دست باشد، معمولا با pick up گفته می‌شود.
I picked up all the toys from the floor.
برای چیدن گُل از زمین از pick تنها به جای pick up استفاده می‌شود.
She was in the garden picking flowers (NOT she was in the garden picking up flower).
Job, Work, Post, Position, Occupation, Profession, Career
تمامی موارد بالا می‌توانند به سادگی به شغل و کار ترجمه شوند. توضیحات ادامه مطلب به شناخت بیشتر این کلمات کمک می‌نماید.
برای شغلی که به طور مداوم معمولا برای شرکت خصوصی یا دولتی برای به‌دست آوردن دستمزد و حقوق انجام می‌شود، job  می‌گوییم.
My last job was with a computer firm.
He finally got a job in a supermarket.
کلمه work عمومی‌تر بوده و به کلیه فعالیت‌های یک فرد چه برای شرکت خاص و چه کار شخصی برای به‌دست آوردن پول اطلاق می‌گردد. همچنین باید توجه داشت برای پرسش از شغل یک فرد نباید از جملاتی نظیر “what is your job?” استفاده کنیم. بلکه این پرسش می‌تواند به صورت “what do you do (for a living)?” باشد.
Will you go back to work when you've had the baby?
I started work when I was 18.
کلمات post و position حالت رسمی‌تری دارند و برای توضیح درباره کار در شرکت و سازمان بخصوص در تبلیغات استخدامی و تغییر موقعیت شغلی به‌کار می‌رود.
This post would suit a recent graduate.
He left last summer for a teaching position in Singapore.
برای نشان‌دادن پیشه یا حرفه منظم یک فرد از قبیل استاد، وکیل یا معلم رانندگی (که با استخدام در شرکت خاص کمی متفاوت است.) از occupation استفاده می‌شود. وقتی درباره خودمان صحبت می‌کنیم، معمولا از این کلمه استفاده نمی‌نماییم.
State your name, age, and occupation in the box below.
I am an accountant. (NOT My occupation is an accountant).
اگر کار، حرفه‌ای و نیازمند آموزش‌های طولانی و خاص باشد، از profession برای توصیف آن استفاده می‌گردد. شغل‌های مانند پزشکی،‌ حقوقدانی یا مهندسی.
Some students enter other professions such as arts administration.
شغلی که شخص، امیدوار است در آینده به آن دست‌یابی داشته باشد را career می‌نامیم.
I'm interested in a career in television.
His career is more important to him than his family.
مرکز ترجمه stc
تاریخ درج خبر:25 مرداد ,1395 9:44 ق.ظ

 

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

 
عبارت درون کادر

کلیه حقوق این سایت برای مرکز ترجمه STC محفوظ است